خداوند در توفیق بگشای
|
|
نظامی را ره تحقیق بنمای
|
دلی ده کو یقینت را بشاید
|
|
زبانی کافرینت را سراید
|
مده ناخوب را بر خاطرم راه
|
|
بدار از ناپسندم دست کوتاه
|
درونم را به نور خود برافروز
|
|
زبانم را ثنای خود در آموز
|
به داودی دلم را تازه گردان
|
|
زبورم را بلند آوازه گردان
|
عروسی را که پروردم به جانش
|
|
مبارک روی گردان در جهانش
|
چنان کز خواندنش فرخ شود رای
|
|
ز مشک افشاندش خلخ شود جای
|
سوادش دیده راه پر نور دارد
|
|
سماعش مغز را معمور دارد
|
مفرح نامهی دلهاش خوانند
|
|
کلید بند مشکل هاش دانند
|
معانی را بدو ده سربلندی
|
|
سعادت را بدو کن نقشبندی
|
به چشم شاه شیرین کن جمالش
|
|
که خود بر نام شیرینست فالش
|
نسیمی از عنایت یار او کن
|
|
ز فیضت قطرهای در کار او کن
|
چو فیاض عنایت کرد یاری
|
|
بیارای کان معنی تا چه داری
|